به سپیدی یاس ، به سرخی خون | |||
سلام....سال 1400 و ورود به قرن جدید که ان شالله قرن ظهور و موفقیت های بی نظیر باشه رو تبریک میگم.
کتاب خوندن و مطالعه یکی از سرگرمی های قدیمیه من بوده که متاسفانه از روی تنبلی به فراموشی سپرده شده بود ولی مدتیه که شروع کردم دوباره به مطالعه کتاب های مختلف. یکی از کتاب هایی که به شدت توصیه میکنم خونده بشه کتابیست با عنوان " آن سوی مرگ". پیشنهاد که نه توصیه میکنم حتما مطالعه کنید و اثرش رو تو زندگیتون به عینه ببینید . ان شالله.
بعد از خوندن من رو هم حتما دعا کنید. ضمنا این آدرسکه لینکشو میذارم رو بعد از مطالعه کتاب حتما ببینید و سخنرانی هاش رو گوش بدید که توضیح کتابه.
https://aminikhaah.ir/%d8%b4%d8%b1%d8%ad-%d9%88-%d8%a8%d8%b1%d8%b1%d8%b3%db%8c-%da%a9%d8%aa%d8%a7%d8%a8-%d8%a2%d9%86-%d8%b3%d9%88%db%8c-%d9%85%d8%b1%da%af/
بخشی از کتاب:
_ سحر، می خواهم بدانم واکنش تو،،، واکنش وجود اثیری تو در برابر جسمِ بی جانت چه بود؟ وقتی کالبدت را دیدی چه فکری کردی؟
-خوب، ابتدا، حسابی گیج شدم. مرتب از خودم می پرسیدم: “اگر او من هستم؛ پس من (منی که در بالا قرار دارم) کی هستم؟!”
_ چه وضعیت عجیبی! تو داشتی با چشمانی دیگر، جسمت را نگاه می کردی.
ـ بله. و احساس می کردم به دو نفر تبدیل شده ام. یکی از دو وجودم روی تختِ بیمارستان است و دیگری در بالا. و فکر می کردم چه طور چنین چیزی ممکن است! عاقبت، به یک جواب منطقی رسیدم:” فقط در یک صورت، چنین چیزی ممکن است: این که مرده باشم.” همان وقت، عمیقا درک کردم که مرده ام.
ـ با درک این موضوع، خیلی وحشت کردی؟
ـ وحشت نکردم. خیلی هم خوشحال شدم.
ـ خوشحال؟...